پرداخت مطالبات پیمانکاران شهرداری مشهد با همکاری بانک شهر | ۵۹ دستگاه اتوبوس وارد چرخه خدمات‌رسانی می‌شود دعوت شهردار مشهد مقدس از مردم برای حضور باشکوه در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳ روایتی گرم از کوره‌های قدیمی آجرپزی مشهد که این شهر را ساختند دعوت شورای اسلامی شهر مشهد مقدس برای حضور پرشور در دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری اعمال‌قانون ۲۳۰۷ خودروی حادثه‌ساز در مشهد | ۵۲ نفر در تصادفات مصدوم شدند (۱۴ تیر ۱۴۰۳) گلایه ساکنان محله پنجتن مشهد از جولان موتورسیکلت‌ها در بوستان‌ها پنجمین جشنواره قلم در مشهد برگزار می‌شود مشهد شهر پیشگام در انتشار اوراق مشارکت ترافیک سنگین در کوثر، خیام و پیرامون حرم امام‌رضا(ع) (۱۴ تیر ۱۴۰۳) اعزام بیش از ۳۳ هزار نیروی کارگری در مشهد به پروژه‌های شخصی توسط ایست‌کار‌ها هوای کلانشهر مشهد امروز آلوده است (۱۴ تیر ۱۴۰۳) راه اندازی ایستگاه ویژه غواصی و کار در اتفاع آتش نشانی مشهد آغاز کار ستاد دهه آخر صفر شهرداری مشهد با محوریت خدمت رسانی به زائران قرائت میثاق‌نامه خدمت ۱۷۰۰ دانش‌آموخته علوم پزشکی در حرم امام‌رضا(ع) بایدو فرصتی که زائران از آن سهمی ندارند شهردار مشهد خبر داد: اجرای عملیات تراش و روکش آسفالت بولوارهای نامجو و ارشاد شهروند خبرنگار | نمایی از پارک ملت مشهد ( ۱۳ تیرماه ۱۴۰۳ ) نجات فضای سبز مشهد با آب خاکستری | فضای سبز یاری‌گر منابع آبی
سرخط خبرها

آخرین اخبار چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

امان از آن قیچی کج

  • کد خبر: ۱۱۸۵۰۷
  • ۰۳ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۵
امان از آن قیچی کج
سلمان نظافت یزدی - شاعر و روزنامه نگار

حاشیه میدان طبرسی سر نبش کوچه سیابون امروز آدرس یک ساختمان بلند و بالاست، اما روزگاری آدرس آدم‌های زیادی در نانوایی سنگک، پلاستیک فروشی اصغرِ مُلاباجی، اسباب بازی فروشی آقای نخودی و سیرابی فروشی آقارضا بود. آقا رضا زودتر از همه این آدم‌ها مُرد. او قبل از اینکه آدرسش محو شود، مُرد.

آقارضای سیرابی با آن قیچی کجش که بیشتر کاسب‌های آن راسته را در عصر‌های تابستان میان شلوغی بی اندازه کوچه سیابان (سیاه آب یا سیابون) سیر کرده بود، برای زائران زیادی با دست‌های پر از عروسک و نبات و شکلات راه راه مشهدی، سیرابی داغ برش زده بود و رویش آبلیمو ریخته بود تا برای ادامه روزشان جان بگیرند، قبل از اینکه نوسازی شروع شود، مرد.

آقارضا سیرابی صبح می‌رفته دنبال سیرابی تازه یا از کشتارگاه برمی گشته که یک ماشین می‌کوبد به او و هندای هفتاد قرمز رنگش، به او و خورجین‌های پر از سیرابی اش و بعد همان سر تیر جان می‌دهد.

شاید آن قیچی کج و تیز هم همراهش بوده آن لحظه، همان قیچی کج و تیز که گاهی صدایش را در سرم می‌شنوم. آن قیچی شاید بیست سال پیش گم شد، اما پس چرا در سر من زنده است؟

آن قیچی بعد‌ها برای من شد نماد نوسازی، افتاد به جان کوچه‎های اطراف حرم، به جان خانه‌های اطراف حرم، افتاد به جان قبر میر، افتاد به جان سیابون، افتاد به جان نانوایی عراقی ها. زائر‌ها و کاسب‌ها داشتند در آن کوچه خرید می‌کردند، چانه می‌زدند و آن کنار صدای «آقاجون قربونتم، آخه من مهمونتم...» از ضبط قدیمی نوارفروشی پخش می‌شد را بُرید و گم کرد.

آن قیچی آدم‌ها را تبعید کرد به آلبوم‌های عکسشان، کوچه‌های قدیمی را تبدیل کرد به خاطراتی دور، آب انبارها، حمام‌ها و هرچیزی که‌ می‌شد با آن به برشی از مشهد قدیم رسید را بُرید.

تابستان‌های زیادی را در آن کوچه جلو مغازه پلاستیک فروشی اصغرِ مُلاباجی چرخیدم، وقتی آن قیچی به راه افتاد من نوجوان بودم و‌ نمی‌دانستم، کوچه‌ها و آدم‌ها اگر بمیرند و قیچی شوند، از بین نخواهند رفت، می‌روند گوشه‌ای در سرت پنهان می‌شوند و بعد به یادت می‌آورند که حاشیه میدان طبرسی سر نبش کوچه سیابون آدرس جایی است که بخشی از خاطرات چند تابستانت در آن دفن شده است و بعد با آدم‌هایی روبه رو می‌شوی که هرکدام یک تکه از خاطراتشان را قیچی نوسازی بریده است.

امان از آن قیچی کج

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
نظرسنجی
در دور دوم، شما به کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری رای می دهید؟
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->